ثبت شده در ستاد سازماندهی پایگاه های اینترنتی
پست الکترونیک:
توی انجمن هم می تونید شرکت کنید(کلیک کنید)
به صفحه ما در آپارات بپیوندید(کلیک کنید)
خوش باشیـــــــــــــــــــد
ثبت شده در ستاد سازماندهی پایگاه های اینترنتی
پست الکترونیک:
توی انجمن هم می تونید شرکت کنید(کلیک کنید)
به صفحه ما در آپارات بپیوندید(کلیک کنید)
خوش باشیـــــــــــــــــــد
قسمتی از کتاب ملت عشق،الیف شافاک
از زبان گدا:
... تازه اگر ماه رمضان باشد که دیگر نور علی نور است:ماه مبارک رمضان که از راه می رسد درآمد گداها شیرین بود شیرین تر می شود.تازه آخرین روز ماه رمضان را که نگو و نپرس در آن روز همه گداهای شهر جیبشان را پر می کنند. آن روز خسیس ترین آدم ها هم حتی آن هایی که توی جیبشان عقرب نگه می دارند برای صدقه دادن با همدیگر رقابت می کنند.با این امید که هرچه گناه کرده اند بخشیده شود. می خواهند تا ماه رمضان تمام نشده کار خیری کرده باشند برای همین قرص نانی یا پولی کف دستمان می گذارند حتی اگر سه چهار قروش بیشتر نباشد.یک بار در سال هم که شده جماعت از دست گداها فرار نمی کنند.برعکس می روند توی کوچه ها و گوشه ها و کنار دنبال گدا می گردند.آن وقت گدایی که پیدا میکنند هرچه بدبخت تر و پریشان تر باشد بیشتر خوشحال می شوند وجدانشان همان قدر آسوده میشود.برای اینکه نشان بدهند چقدر دست و دلباز و خیرند برای یک روز هم که شده نفرت از مارا کنار می گذارند.
+ این قسمت کتاب به نظرم جالب اومد البته با گداپروری مخالفم !
کتاب ملت عشق ص362
قسمت زیبایی از کتاب جبران خلیل جبران:
تنها ضعیفان هستند که به فکر انتقامند.اما کسی که جان توانمند دارد،می بخشد و چشم می پوشدو چه عزتی بالاتر از اینکه کسی آزار ببیند و آزار دهنده را ببخشد
زیرا تنها درخت بار دار است که ما تکانش می دهیم و بر آن سنگ می اندازیم که از آن میوه بیوفتند تا ما بخوریم.
دل مشغول فردا نباشید بهتر است که به امروزتان فکر کنید.کافی است که ببینید امروز چه شگفتی ها و معجزاتی را برای شما در بر دارد.
وقتی می خواهید چیزی را ببخشید به آن چه می دهید زیاد نیندیشید بلکه به نیاز آن نیازمند فکر کنیدزیرا هرکس چیزی عطا کند خداوند چند برابر آن را به او عطا می کند.
+سال خوبی رو برای شما آرزو میکنم.1396
کتاب عیسی پسر انسان ص92
مسیر زندگی آدم گاه با اتفاقی کوچک به کلی تغییر می کند اگر همه چیز به حالت عادی پیش می رفت،من همراه حسن اسکندری و بقیه بچه های گردانمان به اردوگاه اسرا منتقل می شدیم.اما...
برای مطالعه به ادامه مطلب مراجعه کنید
علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که
میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.
از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی.{1}و{2}
{2}.حماسه عفاف و حجاب(تحلیل روانشناسی- اجتماعی بر مسئله حجاب و بدحجابی
{1}.مسئله حجاب،ص73
اولین روز های سال 1361 بود. در حالی که از مقابل ساختمان بسیج جیرفت رد می شدم.فکر می کردم چطور باید عقب افتادگی تحصیلی را جبران کنم و خودم را به هم کلاسی ها برسانم. در همین حال صدای آهنگران مثل آهن ربایی قوی مرا از خیابان فرمانداری تا پشت میز برادر نوزایی فرمانده بسیج کشاند...
به ادامه مطلب مراجعه کنید
پی در پی صدای ضربه های همسایه ها (دکترها و مهندس ها)را بر دیوار سلول می شنیدم که با نگرانی می پرسیدند: چرا جواب نمی دهید. می خواستم بگویم: سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم.در بهتی مالیخولیایی فرو رفته بودم.به هر طرف نگاه می کردم نه بوی مرگ می داد و نه بوی زندگی ...سرم بزرگ تر از تنم شده بود. دیگر توان کشیدن آن را نداشتم. کاسه ی سرم خالی شده بود و صداها مثل سنگ ریزه هایی بودند که در ظرفی خالی این طرف و آن طرف می شدند...همه همدیگر را می شناختند و به هم نشان می دادند و سلام و خوشآمد می گفتند.دیگر استخوان هایم از اینکه روی زمین سرد و نمور افتاده بود تیر نمی کشید و درد نمی کرد.چشم هایم همه چیز را زیبا تر ا زهمیشه می دید.افق نگاهم دور و دورتر ها را می دید.راه که میرفتم دیگر سفتی زمین را زیر پایم حس نمی کردم.همه جا رنگ داشت نه از جنس رنگ هایی که از ان ها خاطره داشتم. مور مور بدنم تمام شده بود.نفس هایم راه خود را پیدا کرده بودند.سوار بر کالسکه از باغی عبور کردم که گل هایش آشنا بود اما بزرگتر از باغ حیاطمان بود. مرا با کالسکه در آن می گرداندند...
پیشنهاد میکنم این کتاب زیبا رو مطالعه کنید
فکر می کردم برای نوشتن کافی است کاغذ و قلم در اختیارم باشد اما وقتی هر دو ابزار مهیا شد،گویی توانم را برای تحریر از دست داده بودم آنگاه بود که دریافتم کلمات در جوهره ی احساس جان می گیرند و به جوشش می آیند و روی هم می لغزند تا کنار هم قرار گیرند.
سال ها بود سنگینی کلمات را برشانه می کشیدم و هر روز خسته تر و خمیده تر می شدم.یک روز که قدم زنان با این کوله بار سنگین از پیاده رو خیابان وصال می گذشتم...
به آقای مرتضی سرهنگی گنجینه ی معرفتی شهدا،جانبازان و آزادگان برخوردم.از حال من پرسید. گفتم:هرچه می روم و هرچه می گذرد ،این بار سبک نمی شود.
گفت :باری که روی شانه های توست فقط از آن تو نیست.باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی.آنوقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه ی زنان کشورمان خواهد درخشید.
راه را آغاز کردم اما هر بار که به نفس نفس می افتادم می گفت:راه کوتاه و سهل شده.به مقصد نگاه کن،آرزو ها قشنگ نیستند،این فاصله ی رسیدن به آرزوهاست که قشنگ است.آقای سرهنگی!شما مسیر را برای من سهل ، کوتاه و زیبا کردید. تدوین این کتاب را مدیون راهنمایی های شما هستم و همیشه سپاسگزار شما خواهم بود.
حالا سبک شده ام و می توانم پرواز کنم{1}
{1}. کتاب من زنده ام .خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد ص5/6
بر روی زمین، انعکاس آسمان را می بینند
آنــان که نگاه خود را به زیــر دوخته اند...
مثبت ها
عکس از صفحه birtutamani
برگرفته از وبلاگ دختر چادری (برای مشاهده کلیک کنید)
خدایا ما برای تو تیپ زده ایم
بگذار نپسندنمان
ما را چه به نگاه غیر
همین که بنده ی خوش تیپ توئیم ما را بس
پیشنهاد می کنم یه سر به این صفحه هم بزنید:hijab.everywhere
عکس از صفحه :
birtutamani
hijab is a symbol of modesty it includes the way a person walk,talks,looks and thinks all of it should be done modestly and applies to both men and women and itsto protect yourself from evil eye
عکس به تاریخ 10 فروردین1394 جزیره ی زیبای قشم-جنگل حرا
hijab forces a man to look a woman with respect rather than as an object.
عکس به تاریخ اسفند94 شانگهای باغ یو
judge me by whats in my head not whats on my head
منو به آنچه در سرم است قضاوت کن نه آنچه بر سرم است!
عکس به تاریخ فروردین 94 باغ گلهای پارک شهید چمران
everything precious is covered
a woman modestly dressed is like a pearl in its shell.
هر چیز باارزشی پوشیده است
یه خانوم باحجاب مثل مروارید تو صدفه.
به امیدخدا قرار این گل ها رو نیمه شعبان پخش کنیم.
ان شا الله تاثیر گذار باشه.
الهه ،زهرا،فاطمه ،مهدیه و محدثه ی عزیز از بابت پخش گل ها دمتون گرم .اجرتون با صاحب الزمان.
لازمه اینجا از جشنواره کشوری داستان نویسی تابش و جشنواره کشوری وبلاگ نویسی جهاد مجازی هم تشکر کنم.
اِنْقَادَتْ لَهُ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرَضُونَ مَقَالِيدَهَا وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصَالِ اَلْأَشْجَارُ اَلنَّاضِرَةُ وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا اَلنِّيرَانَ اَلْمُضِيئَةَ وَ آتَتْ أُكُلَهَا بِكَلِمَاتِهِ اَلثِّمَارُ اَلْيَانِعَةُ
دنیا و آخرت ، خدا را فرمانبردار است و سر رشته ی هر دو به دست اوست آسمان ها و زمین ها کلیدهای خویش را به او سپردند و درختان شاداب و سر سبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا سجده می کنند و از شاخه های درختان ، نور سرخ رنگی شعله ور شده ، به فرمان او میوه های رسیده را به انسان ها تقدیم می دارند...
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
به امید خدا فردا روز مسابقات استانی نهج البلاغه است.من خطبه ی 28 رو برای کنفرانس آماده کردم.خوشحال میشم پیشنهادات و انتقادات شما رو درباره ی متنم بخونم.
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قرب است و به شکر اندرش مزید نعمت.
در پرتوی نور خداوندی انسان و حیوان و گیاهان بو جود آمدند.و این تنها انسان بود که حاضر به پذیرش امانت الهی شد.اشرف مخلوقات دل کوه رو شکافت ،به اعماق دریا ها رفت و از هر پدیده ای برای زیبا تر کردن زندگیش استفاده کرد.تنها یک نقطه ضعف وجود داشت که انسان به طمع حذفش بیش از 22قرنه که تلاش می کنه.و اون چیزی نیست جز مرگ.وجود نام چشمه های جاودانگی در ادبیات بین الملل نشان از ذوق ذاتی بشر نسبت به جاودانگیه.
خطبه28 نهج البلاغه
خطبه 28 دو بخش داره و موضوع آن بی وفایی دنیاست.
اما بعد فان الدنیا قد ادبرت و آذنت بوداع همانا دنیا روی برگردانده و وداع خویش را اعلام داشته، هر روزه شاهد مرگ انسان های زیادی هستیم حتی انسان هایی که در اوج شکوفایی مجبور به وداع با جهان شدن .سکوت مرگبار قربستان ها نشان از فریاد مرگ و شوق زمین برای به کام بردن جسم انسان هاست؛که امام علی با واژه آذنت بوداع از این ویژگی تعبیر میکنه. ایشان در این خطبه جهان رو به میدان مسابقه تشبیه می کنه. میدان مسابقه چه ویژگی هایی دارد؟اول اینکه مدت زمان مسابقه محدوده دوم اینکه بازنده و برنده داره سوم اینکه کسی نمی تونه وسط مسابقه تمرین بکنه چهارم پاداش داره و اینها شباهت های دنیای ما با شرایط مسابقه است.به قول عطار:
آنکه بر چرخ فلک سود سر خویش ز کبر/ این زمان بین که چه سان زیر زمین پی سپر است
به ادامه مطلب مراجعه کنید...
سعدی با تأسی به مولای متقیان و ایمان و اعتقاد راسخ به آموزه های ایشان در آثار خود مروج حکمت عملی است.سعدی با بصیرت کم نظیر خود، عالی ترین مباحث مربوط به توحید و تقوا و علل و انگیزه های اعمال آدمیان را در ذهن خود با آموزه های مولای متقیان در نهج البلاغه می آمیزد و با زیانی شیوا و با بیان حکایات نغز، واقعیت های تلخ جامعه را تشریح می کند، تا انسان را به کمال سعادت رهنمون گردد. سعدی آرمان شهری را در بوستان ترسیم می نماید که در آن خبری از پلیدی نیست و در گلستان، هنوز راه طولانی برای رسیدن به آن و سعادت مانده است.
از این رو بخشی با عنوان بررسی تطبیقی مصادیق تقوا در نهج البلاغه با بوستان و گلستان ایجاد گردید.این بخش بر اساس پایانامه کارشناسی ارشد خانوم کبری واحد می باشد.
تعداد صفحات : 3